حق تحصيل پشت سد «جنسیت»
صادق زيباكلام
منبع: روزنامه شرق
صادق زيباكلام
سياستهاي اصولگرايان پيرامون آموزش عالي از سال 1384 به اين سو علامت سوالهاي زيادي را در ذهن مخاطب برميانگيزد. در يك نگاه كلي سياستهاي آنها را بايد حذفكننده و محدودكننده در بسياري از عرصههاي فرهنگ و آموزش عالي دانست. بعد از انقلاب دانشگاهها توانسته بودند به يك استقلال نسبتا محدود در مقايسه با قبل از انقلاب دست پيدا كنند اما امواج انقلاب فرهنگي، آن مختصر استقلال دانشگاهها را هم از ميان برد. اما با پايان دوران جنگ و بالاخص در دوران اصلاحات، مجددا دانشگاهها توانستند در يك فضاي آزادتر و مستقلتر استنشاق كنند. اما با ظهور اصولگرايان در قدرت در تيرماه 1384 آن مختصر استقلال و فضايي كه در دانشگاهها به وجود آمده بود، مجددا از ميان رفت. سخني به گزاف نرفته اگر گفته شود كه حذف و پايمال كردن استقلال دانشگاهها اصليترين و بارزترين سياست كلي و جهتگيري اصولگرايان در ارتباط با دانشگاهها و آموزش عالي بوده است. شورايعالي انقلاب فرهنگي و وزارت علوم هر تصميمي كه خواستند و هر سياستي را كه اراده كردند، در مورد دانشگاهها به اجرا گذاردند. استخدام هيات علمي جديد از سوي دانشگاهها را حذف كردند، برگزاري آزمون دكتراي تخصصي توسط دانشگاهها را حذف كردند، تغييرات آموزشي را صرفا از ناحيه وزارت علوم اجازه دادند، گزينشها به وزارت علوم بازگشت و عملا شورايعالي انقلاب فرهنگي و وزارت علوم تصميمگيري از صدر تا ذيل امور مهم دانشگاهها را به دست گرفتند. بخش عمدهاي از دخالتهاي وزارت علوم و شوراي عالي انقلاب فرهنگي در امور دانشگاهها تحت عنوان «اسلامي كردن دانشگاهها» و «اسلامي كردن علوم انساني» صورت گرفت. به هيچ دانشگاهي ديگر اجازه تاسيس رشتههاي علوم انساني داده نشد (تا سرفصلها و محتواي دروس علوم انساني اسلامي شوند) و توسعه و گسترش بسياري از رشتههاي علوم انساني منوط به اسلامي كردن آنها شد.
كميتههاي مطالعاتي متعددي در وزارت علوم و شوراي عالي انقلاب فرهنگي به منظور اسلامي كردن دروس علوم انساني و معرفي رشتههاي جديد «علوم انساني اسلامي» تشكيل شدند.
اما بعد از گذشت سه سال هنوز نه شوراي عالي انقلاب فرهنگي و نه وزارت علوم سه صفحه هم به دانشگاهها تحت عنوان دروس علوم انساني اسلامي ابلاغ نكردهاند، بهجز مشي كليگويي، انشاءالله، اهميت و مزيتهاي بوميسازي علوم انساني، مزيت علوم و علم بوميشده، تدوين علوم انساني برگرفته از فرهنگ غني ايراني- اسلامي و منابع اصيل ملي و... . مطالبي از اين دست، هنوز در هيچ رشته علوم انساني، از سوي نه شورايعالي انقلاب فرهنگي و نه وزارت علوم به دانشگاه اعلام نشده است كه آن درس يا آن يكي را ديگر تدريس نكنيد و به جاي آن اين سرفصلهاي اسلامي را تدريس كنيد.آخرين ضربه و لطمهاي كه اصولگرايان بر آموزش عالي كشور وارد كردهاند حذف دختران از 77 رشته دانشگاهي در 36 دانشگاه كشور است. بخش قابل توجهي از اين 77 رشته در رشتههاي مهندسي هستند اما در برخي از دانشگاهها دختران از ورود به رشتههايي همچون مترجمي زبان انگليسي، زبان و ادبيات فارسي (دانشگاه بينالمللي امام خميني قزوين) هم محروم شدهاند. يكي از دانشگاههايي كه ظرف چند سال گذشته بيشترين ستم را از ناحيه سياستهاي سختگيرانه اصولگرايان تحمل كرده دانشگاه علامه طباطبايي بوده كه در جريان جلوگيري از ورود دختران اين دانشگاه يكي از جلودارها است. دانشگاه علامه در رشتههايي چون علوم اجتماعي و مددكاري، جلوي تحصيل دختران را گرفته است. از همه جالبتر آن است كه وزارت علوم ميگويد كه هيچ نقشي در اين تصميمگيري نداشته و خود دانشگاهها راسا اين تصميم را گرفتهاند.كميسيون آموزش عالي مجلس هم ايضا ميگويد كه در جريان حذف دختران از رشتههاي دانشگاهي نبوده و اساسا اين سياست را تاييد نميكند. شورايعالي انقلاب فرهنگي هم آنچنان سكوت اختيار كرده كه انگار اين تصميم در كشور ديگري اتخاذ شده و به ايران مربوط نميشود. چگونه ميتوان باور كرد كه دانشگاههايي كه تمامي اختياراتشان از آنها سلب شده، اختيار داشتهاند كه دانشجويان دختر را بپذيرند يا نپذيرند. اما فرض بگيريم كه نه وزارت علوم، نه مجلس و نه شورايعالي انقلاب فرهنگي در جريان اين تصميمگيري دانشگاهها نبودهاند، آيا حالا كه فهميدهاند كه 36 دانشگاه كشور جلو ورود دختران به 77 رشته دانشگاهي را گرفتهاند، اين اقدام را تاييد ميكنند؟ يا اگر با اين اقدام مخالفند چرا جلوي آن را نميگيرند؟چگونه ميتوان پذيرفت كه دانشگاهي كه نميتواند يك دانشجوي ستارهدار را بدون مجوز گرفتن از وزارت علوم ثبتنام كند، يكمرتبه آنقدر قدرت و اختيارات پيدا كرده كه ميتواند تصميم بگيرد در اين رشته يا آن يكي اساسا دانشجوي دختر ديگر پذيرش نكند؟مخالفت با تحصيل دختران از يكسو و از سويي ديگر مساله اسلامي كردن علوم انساني سبب شده تا ظرفيت پذيرش دانشجو در رشتههاي علوم انساني به كمتر از نصف كاهش پيدا كند. يكي از مسوولان آموزش عالي اصولگرا در پاسخ به انتقادات بسياري كه به واسطه ممانعت از تحصيل دختران در برخي رشتهها صورت گرفته اظهار داشته كه «اينكه دختران بتوانند رشتهاي را انتخاب كنند يا خير به سياستهاي كلان وزارت علوم باز ميگردد.» به ايشان بايد يادآوري كرد كه داشتن آگاهي و برخورداري از تحصيلات عاليه حق هر انساني صرفنظر از جنسيت است. نه وزارت علوم و نه هيچ نهاد ديگري نميتواند جلوي تحقق اين حق را بگيرد.
كميتههاي مطالعاتي متعددي در وزارت علوم و شوراي عالي انقلاب فرهنگي به منظور اسلامي كردن دروس علوم انساني و معرفي رشتههاي جديد «علوم انساني اسلامي» تشكيل شدند.
اما بعد از گذشت سه سال هنوز نه شوراي عالي انقلاب فرهنگي و نه وزارت علوم سه صفحه هم به دانشگاهها تحت عنوان دروس علوم انساني اسلامي ابلاغ نكردهاند، بهجز مشي كليگويي، انشاءالله، اهميت و مزيتهاي بوميسازي علوم انساني، مزيت علوم و علم بوميشده، تدوين علوم انساني برگرفته از فرهنگ غني ايراني- اسلامي و منابع اصيل ملي و... . مطالبي از اين دست، هنوز در هيچ رشته علوم انساني، از سوي نه شورايعالي انقلاب فرهنگي و نه وزارت علوم به دانشگاه اعلام نشده است كه آن درس يا آن يكي را ديگر تدريس نكنيد و به جاي آن اين سرفصلهاي اسلامي را تدريس كنيد.آخرين ضربه و لطمهاي كه اصولگرايان بر آموزش عالي كشور وارد كردهاند حذف دختران از 77 رشته دانشگاهي در 36 دانشگاه كشور است. بخش قابل توجهي از اين 77 رشته در رشتههاي مهندسي هستند اما در برخي از دانشگاهها دختران از ورود به رشتههايي همچون مترجمي زبان انگليسي، زبان و ادبيات فارسي (دانشگاه بينالمللي امام خميني قزوين) هم محروم شدهاند. يكي از دانشگاههايي كه ظرف چند سال گذشته بيشترين ستم را از ناحيه سياستهاي سختگيرانه اصولگرايان تحمل كرده دانشگاه علامه طباطبايي بوده كه در جريان جلوگيري از ورود دختران اين دانشگاه يكي از جلودارها است. دانشگاه علامه در رشتههايي چون علوم اجتماعي و مددكاري، جلوي تحصيل دختران را گرفته است. از همه جالبتر آن است كه وزارت علوم ميگويد كه هيچ نقشي در اين تصميمگيري نداشته و خود دانشگاهها راسا اين تصميم را گرفتهاند.كميسيون آموزش عالي مجلس هم ايضا ميگويد كه در جريان حذف دختران از رشتههاي دانشگاهي نبوده و اساسا اين سياست را تاييد نميكند. شورايعالي انقلاب فرهنگي هم آنچنان سكوت اختيار كرده كه انگار اين تصميم در كشور ديگري اتخاذ شده و به ايران مربوط نميشود. چگونه ميتوان باور كرد كه دانشگاههايي كه تمامي اختياراتشان از آنها سلب شده، اختيار داشتهاند كه دانشجويان دختر را بپذيرند يا نپذيرند. اما فرض بگيريم كه نه وزارت علوم، نه مجلس و نه شورايعالي انقلاب فرهنگي در جريان اين تصميمگيري دانشگاهها نبودهاند، آيا حالا كه فهميدهاند كه 36 دانشگاه كشور جلو ورود دختران به 77 رشته دانشگاهي را گرفتهاند، اين اقدام را تاييد ميكنند؟ يا اگر با اين اقدام مخالفند چرا جلوي آن را نميگيرند؟چگونه ميتوان پذيرفت كه دانشگاهي كه نميتواند يك دانشجوي ستارهدار را بدون مجوز گرفتن از وزارت علوم ثبتنام كند، يكمرتبه آنقدر قدرت و اختيارات پيدا كرده كه ميتواند تصميم بگيرد در اين رشته يا آن يكي اساسا دانشجوي دختر ديگر پذيرش نكند؟مخالفت با تحصيل دختران از يكسو و از سويي ديگر مساله اسلامي كردن علوم انساني سبب شده تا ظرفيت پذيرش دانشجو در رشتههاي علوم انساني به كمتر از نصف كاهش پيدا كند. يكي از مسوولان آموزش عالي اصولگرا در پاسخ به انتقادات بسياري كه به واسطه ممانعت از تحصيل دختران در برخي رشتهها صورت گرفته اظهار داشته كه «اينكه دختران بتوانند رشتهاي را انتخاب كنند يا خير به سياستهاي كلان وزارت علوم باز ميگردد.» به ايشان بايد يادآوري كرد كه داشتن آگاهي و برخورداري از تحصيلات عاليه حق هر انساني صرفنظر از جنسيت است. نه وزارت علوم و نه هيچ نهاد ديگري نميتواند جلوي تحقق اين حق را بگيرد.
منبع: روزنامه شرق